غزل
نمی دانم مولانا در چه احوالی این شعر را گفته ،در مناقب چیزی پیدا نکردم
اما هوایی دار د این شعر..
مرا گویی کرایی من چه دانم
چنین مجنون چرایی من چه دانم
مرا گویی بدین زاری که هستی
به عشقم چون برایی من چه دانم
منم در موج در یاهای عشقت
مرا گویی کجایی من چه دانم
مرا گویی به قربانگاه جان ها
نمی ترسی که آیی من چه دانم
مرا گویی که گر کشته ی خدایی
چه داری از خدایی من چه دانم
مرا گویی چه می جویی دگر تو
ورای روشنایی من چه دانم
مرا راه صوابی بود گم شد
از آن ترک ختایی من چه دانم
.........
.....